مردم چه نمرهای میدهند؟
در مباحث علم روانشناسی، موضوع مهمی مطرح میشود با عنوان «بازخورد» (Feedback) که توجه به آن برای رسیدن به یک هدف از پیش تعیین شده، اهمیت ویژهای دارد و میتواند حتی بعضا، در سرنوشت فرد، موسسات و شرکتها «بسیار» موثر واقع شود. بازخوردها مدتی پس از پیاده سازی یک ایده یا طرح، خود را نشان میدهند. اگر بازخورد مثبت بود (ما را به هدف نزدیک کرد) آن مسیر تا رسیدن به نقطه مطلوب ادامه مییابد. اگر منفی بود(از هدف دورمان کرد) کمک میکند مسیر را تصحیح کرده و اجرای طرح ادامه یابد. چیزی شبیه به قطب نما. مثلا دانشآموزی را تصور کنید که قصد شرکت در کنکور سراسری را دارد. برای این نوجوان 18 ساله «هدف»، قبولی در کنکور است و چه بسا او سرنوشت خود را به این آزمون مهم گره زده ببیند.
این دانشآموز به یک برنامهریزی دقیق و حساب شده نیاز دارد. اگر این برنامهریزی بر پایه احساسات، خوش خیالی و بدون توجه به مشورت کارشناسان ریخته شود، در همان یکی دو ماه نخست،«بازخورد» خوبی نخواهد یافت و خیلی زود از خواندن درس مثلا خسته خواهد شد. این بازخورد منفی در واقع یک «هشدار» و «علامت خطر» است که نوجوان یادداشت ما را متوجهاشتباهاتش میکند تا راه را تصحیح کند. بازخوردها در یک طرح یا نقشه(اینجا قبولی در کنکور) حیاتیاند و کمک میکنند مسیر اصلاح شود. بازخوردها اگر مثبت شد یعنی نقشه راه درست است و باید به همین شکل ادامه داد تا در نهایت موفق شد و به هدف نهایی رسید. روانشناسان میگویند،«موفقیت» در هر سطحی از مسیر و راه طی شده، باعث تشویق و تشویق هم باعث افزایش روحیه و افزایش سرعت پیشرفت (اینجا یادگیری) میشود. اگر این دانشآموز درست برنامهریزی کرده و نتایج 2 ماه درس خواندن را به شکل«یادگیری خوب و سریع» مشاهده کند، قطعا با روحیه بهتری این روند را ادامه خواهد داد.
نوجوان اما اگر بازخورد خوبی ندید، «عقل» حکم میکند، با یکی دو کارشناس مشورت کند تا مسیر اصلاح شود. این دانشآموز اگر بر ادامه همان راه غلط اصرار داشته باشد 5 حالت دارد: یا مجنون است، یا متوهم است یا لج باز. شاید هم هدفش اصلا آن چیزی که میگوید نیست و در سر طرح و نقشه دیگری دارد! احتمال پنجم هم این است که، مرد این میدان نیست و ناتوان است.
جمعبندی این چند پاراگراف این میشود که، «بازخوردها مهماند چون علائمی هستند که نشان میدهند، مسیر درست است یا غلط.» این وضعیت را شاید بتوان درباره مسائل مهمتر و کلانتر نیز مطرح کرد. مثلا در کشورداری... بخوانید:
بازخورد این 6 سالی که دولت در دستان اصلاحطلبان، اعتدالیون و سازندگی است، تا به امروز چگونه بوده؟ بیایید در حوزههای مختلف بشماریمشان: در حوزه اقتصاد وضعیت تولید، وضعیت فساد، احتکار و اشتغال چگونه است؟ وضعیت تورم چطور؟ قیمت خودرو، گوشت، مرغ، تخم مرغ،کاهو و...؟ وضعیت هیچ یک از این موارد که نام بردیم و مواردی که نام نمیبریم خوب نیست. این یعنی«بازخورد» نقشه راهی که 6 سال است دولت، با آن کشورداری کرده است«مثبت» نیست. در این شرایط چه باید کرد؟ طبیعی است که باید «نقشه راه» را تغییر داد. اما دولت با زبان و عمل نشان داده، هیچ توجهی به بازخوردها ندارد. صف طولانی گوشت، افزایش لجام گسیخته قیمتها، افزایش قاچاق کالا و... علائمی هستند که نشان میدهند، مسیراشتباه است. اما جریانهای سیاسی نزدیک به دولت چه پاسخی برای این «بازخوردها» دارند؟
نقشه راه درست است اما نمیگذارند. اگر اجازه میدادند با آمریکا همه مسائل را حل کنیم، این طورنمی شد. همین حالا هم اگر اجازه بدهند برویم و با آمریکا مشکلاتمان را حل کنیم، اوضاع بهتر خواهد شد. تقصیر ما نیست، آمریکا زیر تعهداتش زده چرا از ما گِله میکنید؟ تقصیر ماست، روی موشک نوشتیم اسرائیل باید از صحنه روزگار محو شود، برجام به نتیجه نرسید. کیهان دعا کرد برجام هوا شد. برجام عالی است چون باعث شد بین آمریکا و اروپا شکاف ایجاد شود و این اواخر...اگر برجام نبود، به جای صف گوشت باید دنبال صف پناهگاه بودیم؟ خبری نشده که، فقط ماکارانی و رب گران شده است.
این خلاصه آن چیزی است که، خالقان برجام برای توجیه چرایی «وضع موجود» آوردهاند که در این باره باید گفت:
مگر برجام، فتحالفتوح نبود. مگر قرار نبود با برجام، تحریمها بالمره لغو (و نه تعلیق) شود و کاری کنید که مردم دیگر به یارانه و... نیاز پیدا نکنند. مگر نگفتید تورم را ریشهکن کرده و عزت را با همین مذاکرات به پاسپورت ایرانی برمیگردانید؟ مگر نگفتید اگر مشکلات راهحل نداشت اصلا کاندید نمیشدیم؟ اگر نمیگذارند، چرا اصلا در انتخابات شرکت و برای پیروزی این همه تلاش و بد اخلاقی کردید و گفتید اگر رقیبتان رای بیاورد، در پیادهروها دیوار میکشد، اینترنت را قطع و چادر را اجباری میکند! این همه بداخلاقی و تلاش برای رسیدن به قدرت با آگاهی از این صورت گرفت که، قدرتی نخواهی داشت؟! اصلا بفرمایید چگونه نمیگذارند؟ شما که دشمن، هر امتیازی -تاکید میشود هر امتیازی- خواست نقدا دادید. آژانس بینالمللی انرژی اتمی مگر، 13 بار اجرای صددرصدی تعهدات ما را تایید نکرده است. آژانس حتی گفته، ایران بیش از تعهداتش عمل کرده است. پمپئو 12 شرط برای مذاکره گذاشته که اجرای آنها یعنی بازگشت کشور به قبل از سال 57! آیا شما میخواهید به گذشته بازگردید؟ آیا در مذاکرات موشکی قرار است، بر تواناییهای موشکی ما اضافه شده و از تواناییهای موشکی آمریکا کاسته شود یا برعکس؟ چطور میخواهید به کشوری اعتماد کنید که هیچ کشوری در دنیا به آن اعتماد ندارد و هیچ ابایی هم از خیانت ندارد؟ آیا ترامپ واقعا قابل اعتماد است که قصد مذاکره با او را دارید؟ و....
یکبار گفتید، تقصیر آمریکا بود چرا به دولت خرده میگیرید. یک بار گفتید، اصلا خوب شد، یک مزاحم رفت! یک بار دیگر گفتید برجام را خدا آورد و یکجا نیز اعلام کردید برجام با دعای کیهان رفت(خدا برد)! این همه تناقض از چیست؟!
بازخوردهای وحشتناکی که امروز میبینیم، نه بهخاطر آن چیزی است که ادعا میشود بلکه، بهخاطر طرح و «نقشه راهی» است که دولت در دست دارد. وقتی نقشه راه غلط است، بیشترین تلاشها، بهترین و تواناترین مدیران و وزیران هم به بیراهه خواهند رفت. اما نقشه دولت مگر چگونه است که به هدف نزدیک هم نمیشویم؟
«نگاه به بیرون» آن هم صرفا به چند کشور غربی، بدون توجه به ظرفیتهای عظیم داخلی و ظرفیتهای موجود در سایر کشورها شاید، خلاصه نقشه راه دولت در این 6 سال بوده است. آنچه روز دوشنبه رخ داد، یعنی افتتاح فاز 3 پالایشگاه نفت ستاره خلیجفارس، اتفاق بزرگی بود. این را رئیسجمهور محترم نیز پس از افتتاح تایید کرد. حرکت عظیمی که عدهای از جوانان کشورمان بدون ذرهای تکیه بر خارج رقم زدند. با این اقدام، به گفته مسئولین محترم، «افزون بر جهش قابل توجه در تولید بنزین، نفتگاز و گاز مایع (الپیجی)، کمبود خوراک مجتمعهای پتروشیمی را هم از این پالایشگاه تامین و به عرضه ارز در کشور از سوی پتروشیمیها کمک شد.» این کار با همت سپاه و با تکیه بر تواناییهای علمی و فنی کشور انجام شد و نیاز به واردات بنزین را «صفر» کرد! این یعنی «بازخورد مثبت» و بازخورد مثبت هم یعنی، راه درست است و باید آنرا ادامه داد. این یک نمونه از نتیجه اعتماد به ظرفیتهای داخلی است که دولتمردان محترم باید به آن توجه داشته باشد.
وقتی محبوبیت مدیری بین مردم مثلاً، به 7 درصد سقوط میکند، تورم افسار پاره کرده و مردم را به سختی میاندازد، صفهای دهه شصت گوشت یخی بازمیگردد، وقتی میان این همه احتکار و گرانفروشی و تخلف جای خالی سازمان عریض و طویلی مثل تعزیرات حکومتی، خالی حس میشود، و در چنین وضعی به خودمان نمره 20 یا 5/19 میدهیم، یعنی به بازخوردها و هشدارها توجهی نداریم. یا از تغییر ریل میترسیم چون آنرا به معنای «پذیرفتن شکست» تلقی میکنیم. شاید هم اصرار به ادامه این راه، دلایل دیگری دارد که ما از آن سر درنمیآوریم. دلیل هرچه هست، دولتمردان محترم توجه داشته باشند که نمره را مردم باید به آنها بدهند نه خودشان. ما هم مطمئن نیستیم اما شنیدهایم، مردم با دیدن این بازخوردها، به «نقشه راه» دولت، حداکثر نمره 7 دادهاند!
جعفر بلوری
منبع:کیهان
استراتژی تعاقب
اروپا و آمریکا چه در ارکان داخلی خود و چه در ساختارهای خارجی بهشدت دچار مشکل هستند و ادعای آنها مبنی بر اینکه ارتباط کشورمان با آنها، رفاه و رونق و آبادانی به همراه میآورد و همهچیز از این رهگذر گلوبلبل میشود کذب محض است!
به گزارش سخن آشنا، روزنامه «حمایت» در یادداشتی از «منصور حقیقت پور» نوشت:
در هماوردهای بینالمللی و در معرکههای جهانی، طرفهای درگیر، همه توان و ظرفیت خود را به میدان میآورند تا پرچم پیروزی را سر دست بگیرند. عرف این است که طرف بازنده و ضعیف در هر درگیری و دعوایی وقتی کارایی ابزارها و ظرفیتهای خود را ازدسترفته میبیند، به هوچی گری و سروصدا روی میآورد. این قاعده در تقابل جمهوری اسلامی با قدرتهای سلطهگر منطقهای و جهانی 40 سال است که ساری و جاری است و کشورمان علیرغم عِدّه و عُدّه کمتر در برابر اسباب و ابزار طرفهای مقابل، همواره و همیشه پیروزمندانه از میدان خارج شده است.
سردمداران کاخ سفید که با یک تماس تلفنی، هر کشوری را به پیروی از اوامر خود وادار میکنند و با اعزام یک ناو یا سفر یک فرمانده نظامی و مقام دولتی، موجی علیه دولتهای غیرهمسو ایجاد میکنند اما با لشکرکشی به منطقه، برپایی جنگ نیابتی و تهدیدات آشکار نظامی نتوانستند انقلاب اسلامی را حتی یک گام به عقب بازگردانند. اروپا هم به روشی دیگر، همان سبک و سیاق آمریکا را در قبال ایران پی گرفته اما چیزی دستگیرش نشده و برای خلع جمهوری اسلامی از مؤلفههای قدرتش دست از پا درازتر بازگشته است. علاوه بر این، رژیم صهیونیستی که حالا بعد از حدود 70 سال، فلسفه شکلگیری آن برای اختلافافکنی و توطئهچینی در میان کشورهای اسلامی روشنشده است، روزگاری فاتح منطقه بود و در اندک زمانی میتوانست به هر کدام از کشورهای عربی لشکر بکشد و ظفرمندانه بازگردد. علیرغم اینکه صهیونیستها اکنون از توان نظامی بهمراتب بیشتری نسبت به گذشته برخوردارند، بهشدت آسیبپذیر شدهاند و در لاک دفاعی فرو رفتهاند. احداث دیوار حائل، بالا بردن دستها پس از تنها دو روز نبرد با فلسطین و التماس به آمریکا برای باقی ماندن در سوریه، نمونههایی از ضعف مفرط صهیونیستهاست. وادادگی آنها در برابر جمهوری اسلامی البته بیش از این است. بهعنوان نمونه، وقتی رهبر حکیم انقلاب تهدید کردند که در برابر غلط اشغالگران قدس، جمهوری اسلامی تلآویو و حیفا را با خاک یکسان خواهد کرد، بلافاصله به صرافت افتاده و از طریق طرفهای ثالث پیغام دادند که چنین قصدی ندارند! کوتولههای منطقهای به رهبری عربستان سعودی نیز چنین وضعیتی دارند با این تفاوت که شرایط آنها بهمراتب اسفبارتر از پدرخواندههای آمریکایی، غربی و اسرائیلی آنان است. طرح ناتوی عربی و تهدیدات پیدرپی آل سعود مبنی بر اینکه جنگ را به داخل ایران میکشانند، تابهحال چیزی بیش از حرافی نبوده و ایران اسلامی کماکان بهعنوان قدرت اول منطقه قد علم کرده است.
در چنین شرایطی که طرفهای مدعی و معاند، از هر زمان دیگری زبونتر شدهاند، طبیعی است که دست به عملیات روانی زده و طوری وانمود کنند که گویی حرف اول و آخر در دنیا را آنها میزنند و هر کشوری بدون همراهی با زرسالاران بینالمللی محکوم به مرگ و نابودی است! خروج جمهوری اسلامی از دایره نظام سلطه بینالمللی را بهمثابه فروپاشی جمهوری اسلامی و قحطی و فقر گسترده جلوه میدهند و با بمباران تبلیغاتی در فضای مجازی و شبکههای ماهوارهای، درصدد برآمدهاند که مردم را در برابر حاکمیت قرار دهند.
برخی هم در داخل از سر دلسوزی یا از باب خیانت به فکر افتادند که با آنها مصالحه کنند تا از شدت دشمنی اروپا و آمریکا بکاهند. به مصداق این مثل که «کل اگر طبیب بودی سر خود دوا نمودی»، غرب اگر در حل مشکلات خود توانمند بود که ابتدا معضلات و مشکلات خود را حل میکرد، چراکه تحلیل مفاسد و فلاکتهای روز افزون آمریکا و اروپا دستمایه روزانه گزارشها، آمارهای رسانهها و مراجع رسمی معتبر است. بهعنوان نمونه، روزنامه «نیویورک پست» در گزارشی از شرایط اسفبار معیشتی آمریکاییها نوشت: «زندگی طبقه متوسط آمریکا اکنون ۳۰ درصد از ۲۰ سال گذشته، پرهزینهتر است و هزینههای مسکن، تحصیلات، درمان و نگهداری از کودکان طی ۲۰ سال گذشته دو برابر شده است. قبل از بحران اقتصادی سال ۲۰۰۸ تنها یکچهارم از مردم آمریکا خود را در طبقات پایین جامعه میدیدند اما بعد از رکود سال ۲۰۰۸، ۴۰ درصد از آمریکاییهای خودشان را در کف هرم جامعه حس میکنند.» این در حالی است که طبق آمارهای جدید، بدهی آمریکا از مرز 22 تریلیون دلار گذشته و در هر ثانیه، 24 هزار دلار به آن افزوده میشود. برای خاماندیشان و کسانی که با خوش خیالی، فتح باب گفتگو و رابطه با کاخ سفید را سرآغاز بهروزی و کامیابی ملت ایران ارزیابی میکنند باید یادآوری کرد کشوری که لنگ 5 میلیارد دلار برای ساخت دیوار مرزی است و بین کنگره و کاخ سفید در این باب، دعوای شدیدی درمیگیرد، رئیسجمهورش بابت 7 هزار میلیارد دلاری که بیهوده در غرب آسیا هزینه کرده، به زمین و زمان ناسزا میگوید و برای جبران آن از گاوهای شیرده منطقه باجگیری میکند، چطور میتواند اقتصاد کشوری وسیع و بهرهمند از همه ذخایر و استعدادهای انسانی را از هزاران کیلومتر دورتر رونق دهد؟!
بحران مهاجران، راستهای افراطی که خواهان اروپای غیر متحد هستند، گسترش جنبش ضد سرمایهداری موسوم به جلیقه زردهای فرانسه به دیگر کشورهای قاره سبز و راهپیمایی و اعتصابات همیشگی به حقوق و مزایای غیرمکفی بخشهای مختلف در اروپا، تنها گوشه کوچکی از ضعفهای ساختاری اروپای واحد به شمار میآیند. این نمای کلی نشان میدهد که اروپا و آمریکا چه در ارکان داخلی خود و چه در ساختارهای خارجی بهشدت دچار مشکل هستند و ادعای آنها مبنی بر اینکه ارتباط کشورمان با آنها، رفاه و رونق و آبادانی به همراه میآورد و همهچیز از این رهگذر گلوبلبل میشود کذب محض است!
به تعبیر رهبر حکیم انقلاب در دیدار با مردم انقلابی آذربایجان شرقی؛ «دشمن ضعیف است، مسئولان فریب نخورند و به امید اینکه بتوانیم یک کاری بکنیم، خودشان و ملت را دچار مشکل نکنند.» (29 بهمن 97) ازاینرو باید گفت کسانی که رابطه با غرب را ترویج و حتی تحمیل میکنند، عمداً یا سهواً در پازل جنگ روانی دشمن بازی میکنند. این واقعیت اما به این مفهوم نیست که حریف را کاملاً دستکم بگیریم و به هیچ انگاریم. طرف مقابل زخمخورده است و همانند بوکسور مغلوبی که از ضربات پیدرپی گیج شده، ممکن است ضربهای نیز وارد کند. جمهوری اسلامی با اقتدار کامل توانسته ضربات بسیار مهلک و دقیقی را بر پیکره آمریکا و اذنابش وارد کند و تعادل آنها را کاملاً به هم ریزد، لذا نهتنها نباید فریب دشمنی که عنقریب از پای خواهد افتاد را بخوریم بلکه باید با در پیش گرفتن «استراتژی تعاقب»، حریف را تا پشت جبهههایش تعقیب کنیم، فرار و هزیمت کامل از منطقه را به وی تحمیل کنیم و به هزیمت نهایی واداریم.
منصور حقیقت پور
سر رسید این بدهی نزدیک است
تهدیدات امنیتی ایران تا آنجا که به برنامه دشمنان ایران برای تضعیف امنیتی ایران بازمیگردد، از سایر نقاط مرزی ما به نقطه مرزی جنوب شرق یعنی مرز پاکستان منتقل گردیده است.
به گزارش سخن آشنا، «سعدالله زارعی» در یادداشت روزنامه «کیهان» نوشت:
اقدام تروریستی روز چهارشنبه ۲۴ بهمن علیه یک اتوبوس حامل نیروهای سپاه در جاده خاش از ابعاد مختلفی قابل تجزیه و تحلیل است. اولین نکتهای که درباره چرایی این رخداد خودنمایی میکند، اقدام امنیتی علیه کشوری است که در منطقه پرآشوب غرب آسیا، «نقطه ثبات» بهحساب میآید. از همین منظر انتساب این اقدام به یک گروهک شرور قابل قبول نیست مگر اینکه اقدام این گروهک به بمبگذاری علیه نیروهای سپاه را در یک پازل بزرگتر قرار دهیم. با این وصف این پرسش به میان میآید که مسئول اصلی در این اقدام کیست و کانون آن کجاست. در خصوص این موضوع نکتههای زیر قابل توجه میباشند:
۱ سیاست کنونی آمریکا در منطقه بر مبنای «تغییر» استوار است و از این رو تحرکات اخیر نیروهای این کشور در سوریه، عراق، پاکستان و افغانستان با این ادبیات از سوی ترامپ شروع شد، «شرایط منطقه خوب نیست. ما هفت تریلیون هزینه کردهایم بیآنکه به نتیجهای رسیده باشیم.» سیاست تغییرطلبانه آمریکا درباره ایران نیز مشهودتر از آن است که استنادی نیاز داشته باشد. از سوی دیگر سخنان مقامات ارشد سیاست خارجی آمریکا در ورشو که درست در روز انفجار اتوبوس پاسداران علیه جمهوری اسلامی صورت گرفت، معنادار بود و به نظر این قلم، اقدام تروریستی در خاش برای «معتبرسازی» اظهارات تروریستی در ورشو بود. خب از این منظر نیروهای نظامی آمریکا به نیروهای نظامی جمهوری اسلامی یک «بدهی» پیدا کردند که برای «سر رسید» آن تاریخی وجود دارد.
۲ همانگونه که در هر عملیات تهاجمی خارجی و یا هر اقدام تروریستی به «کشوری متصل به جغرافیای هدف» نیاز است و بدون آن اصل عملیات منتفی است، در این اقدام تروریستی نیز نقش کشور متصل به جغرافیا یعنی «پاکستان» حائز اهمیت بسیار است. واقع مطلب این است که سرویس اطلاعاتی پاکستان حسب سوابق و اقتداری که دارد پشت این عملیات تروریستی و حتی مجموعه عملیاتهای تروریستی که در استان سیستان و بلوچستان روی داده و یا پیش از وقوع کشف و خنثی شدهاند، قرار دارد. آن گروهک تروریستی که در بیانیهای پرتناقض، مسئولیت اقدام تروریستی در جاده خاش زاهدان را پذیرفته است، در درون ایالت بلوچستان قرار دارد و همه میدانند که ISI سیطرهای مطلق بر گروهها، اشخاص و روندهای امنیتی این ایالت دارد و حتی در ساختار پاکستان، قدرت اول به حساب میآید. از این رو گروهک حقیری که جمهوری اسلامی سرکرده آن را با اقتدار تمام دستگیر و اعدام کرد را نباید حتی به عنوان «مباشر» در این اقدام تروریستی قلمداد کرد. در واقع در این ماجرا، «مباشر»، سرویس اطلاعاتی پاکستان است کمااینکه پرونده اقدامات ضدایرانی این سرویس تروریستی در افغانستان، پاکستان و ایران قطور است هرچند جمهوری اسلامی ایران تاکنون از علنی کردن ارتباطات ISI با این اقدامات خودداری کرده است.
در این بین مقامات پاکستانی در مواجهه با مسئولین ایرانی ادعا میکنند که قادر به پوشش اطلاعاتی در ایالت بلوچستان نیستند و این در حالی است که آنان از یکسو در مهار اقدامات ضددولتی جریانات جداییطلب این ایالت که لااقل شامل ۱۳ جریان میشود، موفق بودهاند و از سوی دیگر درست در همین زمان، سیستم نظامی امنیتی پاکستان در تماسهای مکرر با مسئولین ایرانی، از تعقیب تروریستهای پناه گرفته در ایالت بلوچستان توسط نیروهای جمهوری اسلامی ابراز نگرانی و حتی اعتراض کردهاند. اینها نشاندهنده آن است که اقدامات تروریستهای ضدایرانی نه تنها با بیاعتنایی سرویس پاکستان که حتی از همراهی و احیاناً «پوشش» آن برخوردار است. از این رو این نظریه که گروههای تروریستی ضدایرانی ماهیت «نیابتی» دارند، در عملکرد ISI برجستگی زیادی دارد.
۳ در اینجا سوال این است که آیا پناه دادن به تروریستهای مخالف ایران و دادن پوشش اطلاعاتی و حمایت مالی و تسلیحاتی از آنان یک سیاست در پاکستان است؛ به این معنا که این تصمیمی از سوی «حاکمیت» پاکستان است و یا سازمان اطلاعاتی پاکستان بدون آنکه از سوی ارتش و دولت مأموریتی داشته باشد، در زد و بند با سرویسهای امنیتی آمریکا، عربستان و… اقدامات امنیتی ضدایرانی را مستقیماً «مدیریت» میکند؟ تردیدی وجود ندارد که اقدامات سرویس اطلاعاتی رسمی هر کشور به معنای اقدامات حاکمیتی تلقی میشود و دستگاههای نظامی و سیاسی آن کشور نمیتوانند با تحلیلهای سیاسی، مسئولیت اقدامات سرویس رسمی را قبول نکنند. با این حال این احتمال که ISI نه از رئیسدولت و نه از فرمانده کل ارتش پاکستان بلکه از سرویسها و سیستمهای خارجی «مستقیماً» دستور گرفته باشد، هم وجود دارد. در این صورت هم ضمن آنکه باید تأکید کرد که چیزی از مسئولیت ارتش و دولت پاکستان کم نمیکند، باید حکومت و مردم پاکستان دریابند که کشورشان در چه وضعیت خطرناک و شرمآوری قرار گرفته است.
اقدامات ضدایرانی سرویس پاکستان در حالی که میان مردم این کشور و مردم ایران و نظام جمهوری اسلامی پیوندهای محکمی وجود دارد، برای پاکستان مخاطرات زیادی در پی میآورد. وقتی مرزهای شرقی، شمالی و غربی پاکستان به کانون تروریزم علیه سه همسایه یعنی ایران، افغانستان و هند تبدیل شده و به واقع همه مرزهای پاکستان در سیطره تروریزم علیه همسایگان بدل گردیده است، مردم این کشور در درون مرزها و شهرها و روستاهای خود نمیتوانند امنیت داشته باشند. برای کشوری که از درون مرز همسایه آسیب امنیتی میبیند، این حق طبیعی به وجود آمده که به کانونهای فتنه در هر کجا که باشند، یورش ببرد. در این شرایط و در جریان تعقیب وگریز تروریستها، هر نقطه از پاکستان به یک موقعیت ناامن تبدیل میگردد. ضمن آنکه حیثیت ملت پاکستان بسیار ارزشمندتر از آن است که روا باشد توسط حکومت اسلامآباد یا سرویس امنیتی آن به فنا رود.
۴ براساس مواضعی که مقامات وزارت خارجه دو کشور عربستان و امارات در ورشو داشتند و به طور معناداری از اقدامات ضدایرانی حرف زدند و در واقع با داعیههای ضدایرانی آمریکا همراه شدند، میتوان گفت این دو کشور نیز در اقدام تروریستی روز چهارشنبه خاش مسئولیت دارند و بر این اساس ایران نمیتواند چنین رویکردی را از این دو کشور بپذیرد و پاسخی به آنها ندهد. هر چند در این ماجرا به ترتیب آمریکا، پاکستان، عربستان و امارات مسئولیت دارند، در عین حال شواهد و قرائن نشان میدهد این دو کشور در خطدهی سرویس امنیتی پاکستان از یک سو و تأمین مالی و تسلیحاتی تروریستها از سوی دیگر نقش اساسی داشتهاند. این دو کشور باید بدانند اگر استفاده از خاک پاکستان برای ضربه زدن به ایران یک موقعیت خوب میباشد، دستیابی ایران به «موقعیت خوب» فراهمتر است حتی اگر نیاز باشد ایران میتواند با حضور مستقیم در یک کشور دوست، به انبوهی از نیروهای سعودی اماراتی در این کشور دوست ضربه بزند و سبب فرار هزاران نظامی آنان از این کشور شود. در واقع سعودی و امارات در این بازی به یک فرضیه که تاکنون کابوسی برای سران آنها بود، مجال تحقق دادهاند.
ایران در پرونده سوریه نشان داد که چگونه میتواند در فرادستهای خود و بدون آنکه مرزی آبی یا خاکی با کشور هدف داشته باشد، روند امنیتی را معکوس نماید و این در حالی است که بحران سوریه به اعتبار نقشآفرینی آمریکا، اروپا، ترکیه، عربستان، امارات، قطر و… در آن، یک بحران سنگین جهانی بود. با این حال نقش ایران آنگونه بود که در نهایت دربار سعودی با اعزام «عمرالبشیر» رئیسجمهور سودان، بازگشایی سفارتش در دمشق را از سوریه «گدایی» نمود. پس کاملاً واضح است که سعودی و امارات با مشارکت در ریخته شدن خون تعدادی از مدافعان سلحشور ایرانی، وضعیت جدیدی را برای خود رقم زدهاند.
۵ اقدام تروریستی چهارشنبه جاده خاش زاهدان، برای جمهوری اسلامی یک هشدار به حساب میآید. ایران مسلماً قدرتمند است و باید گفت در سطح منطقه از هند تا مدیترانه، نیرویی قدرتمندتر از آن وجود ندارد. ارتش، سپاه، نیروی انتظامی و بسیج مردمی و تجربه چهل سالهای که آنان در داخل و خارج کشور در مقابله با انواعی از توطئههای سنگین داشتهاند، به ایران موقعیت ممتازی داده است. محبوبیت بسیار بالای جمهوری اسلامی در کشورهای همسایه و تا فرادستها هم به ایران امکان داده تا از ظرفیتهای متنوع اطلاعاتی و نظامی کشورهای پیرامونی برای خنثی کردن توطئهها استفاده کند. نمونههایی از تشکلهای قوی مردمی منطقه که در ظرفیت امنیتی، نظامی و سیاسی ایران محسوب میشوند، در ظرفیت هیچ قدرت و کشور دیگری نیست. با این وصف سوال این است که با این همه قدرت و اقتدار، چرا در داخل کشور، شاهد تکرار رخدادها و اقدامات امنیتی که از خارج علیه ایران برنامهریزی، تجهیز و هدایت میشود، هستیم؟ هر پاسخی که به این سوال داده شود که اکثر آنها میتواند درست هم باشد، اما حلکننده این مسئله نیست.
که در سیستم دفاعی امنیتی ایران حفرههایی وجود دارند و تا زمانی که پر نشوند، وقوع رخدادها و اقدامات ضدامنیتی در داخل کشور دور از انتظار نیست.
الان پاسخ دقیق به دو سوال لازم است؛ آیا بین سپاه، نیروی انتظامی و وزارت اطلاعات که سه رکن مهم امنیت و ثبات کشور و نظام اسلامی به حساب میآیند، «بهاندازه لازم و کافی» هماهنگی وجود دارد؟ آیا این سه نیرو در عمل و نه صرفاً در هدفگذاری
«ید واحده» اند و یا سه واحد مسئول بدون همپوشانی کافی هستند؟ دومین سوال مهم این است که هماهنگی اطلاعاتی این سو و آن سوی مرز که منجر به موفقیت عملیاتهای ضد ایرانی شده، چگونه انجام میشود؟ آیا آن دسته از نیروهای داخلی این استان که پیش از این براساس مستندات در بروز حوادث نقش داشتهاند و متأسفانه با تحلیلهای رأیجویانه طی دو دهه گذشته به نوعی از حمایت بعضی از نیروها و نهادهای نظام برخوردار شدهاند، هماینک در چرخه و تکمیل پازل ضدامنیتی سرویسهای دشمن نقشی برعهده دارند یا نه؟
مسلم است که تهدیدات امنیتی ایران تا آنجا که به برنامه دشمنان ایران برای تضعیف امنیتی ایران بازمیگردد، از سایر نقاط مرزی ما به نقطه مرزی جنوب شرق یعنی مرز پاکستان منتقل گردیده است. روابط امنیتی و سیاسی ایران با افغانستان و نیروهای مختلف آن، با ترکمنستان، با آذربایجان، با ارمنستان، با ترکیه و با عراق، «بسیار خوب» است. البته ما با مقامات امنیتی، نظامی و سیاسی پاکستان نیز طی سالهای گذشته و به خصوص طی ماههای اخیر دیدارها، مذاکرات و حتی توافقات مهمی داشتهایم اما در این میان یک تفاوت آشکار بین پاکستان و سایر همسایگان ما به چشم میخورد و آن در واقع خدعه مقامات پاکستانی با ایران است و این پایههای هر توافقی را متزلزل کرده و مذاکرات سیاسی بین تهران و اسلامآباد را بیمعنا و بینتیجه کرده است. ایران با سفر اخیر رئیسستاد کل نیروهای مسلح، وزیر اطلاعات و وزیر امور خارجه، در بالاترین سطح گامهای لازم را برداشته و در واقع حجت مذاکرات تمام شده است. وقوع حادثه امنیتی علیه پاسداران امنیت ایران نشان داد که این سفرها به طور کامل شکست خوردهاند و قبل از دیده شدن نشانههای دقیقی از اصلاح اساسی در سیاست اسلامآباد در مواجهه با تهران تکرار آن کاملاً بیمعناست. کما اینکه پذیرش هر مقام سیاسی و یا امنیتی پاکستان از سوی ایران تا بروز تغییر اساسی در سیاست و اعمال مسئولان سیاسی، امنیتی و نظامی پاکستان بیمعناست.
وقاحت و گستاخی اروپاییها
دولت و رسانههای حامی دولت مثل برجام وSPV، اکنون نیز تلاش دارند با کارآمدنمایی دروغین اینستکس همچنان امید کاذب ایجاد کنند اقدامی که در حقیقت منجر به فرصتسوزی و تهدیدسازی بیشتر خواهد شد.
به گزارش سخن آشنا، روزنامه «کیهان» در سرمقاله شماره امروز خود نوشت:
1- INSTEX در حقیقت کانال غیرمالی است چراکه قرار نیست پولی به ایران برسد و از برداشتن تحریمهای مالی و بانکی و نفتی و بیمهای در برجام و تضمین فروش نفت و برگشت پول آن به کشور در SPV، به کانال غذا و دارو رسید! اینستکس ابزار مکمل برجام و همان سیاست چماق و هویج برای محدود کردن بیشتر ایران است. آمریکا در تقابل با ایران در ماههای گذشته تمام کارتهای خود را استفاده کرده است و فریبکاریهای اتحادیه اروپا تحت عنوان تعامل و تجارت با ایران نقطه عطف و کانون جدیدِ در حال ظهور علیه ایران تلقی میشود. قطعا هدف اروپاییها از اینستکس و اسپیوی همچون برجام، همان سناریوی آمریکا برای تاثیرگذاری بر سیاستهای جمهوری اسلامی و دخالت و نفوذ در امور داخلی کشور و نهایتا نرمالیزاسیون و تغییر نظام جمهوری اسلامی است. چراکه در قرن بیست و یکم و در عصر انقلاب صنعتی دیجیتال و جهانی شدن، محدود بودن این ابزار به مبادله تهاتری و پایاپای دارو و غذا فقط با سه کشور با عنوان فریبنده و دروغین «بازگشت به جامعه جهانی» به نوعی «برگشت به عصر انسان نخستین» است که زندگی خود را از طریق داد و ستد میگذراندند. لذا ساختار اینستکس نشاندهنده بیخاصیت بودن این ساز و کار و تحقیرآمیز بودن آن است.
2- پاسخ به این سؤال که چرا ساز و کار به اصطلاح مالی اروپاییها به سرانجام نمیرسد؟، خیلی ساده است: «به همان دلایلی که برجام به نتیجه نرسید و اروپاییها منافقانه به تعهدات خود عمل نکردند!» حال جبران نقضعهدها و خروج آمریکا از برجام پیشکش! اروپاییها علاوه بر همه بدعهدیها، در همین ساز و کار نیز نشان دادند که بسیار غیرقابل اعتماد و فریبکارند. با خروج آمریکا از برجام اروپاییها در مهلت چند هفتهای قول داده بودند فروش نفت ایران و برگشت پول آن به کشور را تضمین کنند اما با وقاحت تمام ساز و کار غذا و دارو در برابر نفت را تحویل دادند؟! لذا اگر اروپاییها به دنبال بازی دادن تیم مذاکرهکننده و فریبکاری نبودند، همان تعهدات خود را انجام میدادند. هرچند آقای ظریف و دوستانش ادعا میکنند اروپاییها «نمیتوانند»، اما به هزار و یک دلیل واقعیت این است که«نمیخواهند!».
3- ادعای دروغین اروپاییها و رسانههای غربی درباره دور زدن تحریمهای آمریکا با این کانال، ناشی از همان وقاحت و فریبکاری آنها و یک جنگ زرگری است. چراکه اولا با گستاخی تمام و در هماهنگی کامل با آمریکا، با دخالت در امور داخلی و روند قانونگذاری و سیاست خارجه کشورمان، فرصتطلبانه زیادهخواهیهای فرابرجامی آمریکا را به عنوان تعهدات جدید ایران مطرح کردند. ثانیا با توجه به اینکه اروپاییها صریحا تاکید کردند این کانال فقط شامل کالاهای غیرتحریمی میشود، ادعای دور زدن تحریمهای آمریکا دیگر معنایی ندارد. ثالثا اینستکس فقط یک ابزار بین سه دولت برای «حمایت از تبادلات تجاری» و نه برای«برقراری تبادلات تجاری» است. لذا وقتی شرکتها و بانکهای اروپایی به دلیل ترس از تحریمهای آمریکا، حاضر به برقراری تبادلات تجاری و مالی با ایران نیستند و اصل موضوع منتفی است، دیگر زمینهای برای استفاده از این ابزار وجود ندارد. رابعا با ادعای برقراری این کانال برای تامین غذا و دارو، در حقیقت از یکسو تلاشی فریبکارانه برای جلوگیری از متهم شدن آمریکا به نقض حقوق بشر به دلیل اعمال تحریمهای اقتصادی علیه ملت ایران است و از سوی دیگر فضاسازی برای القای وخامت و بحرانی بودن اوضاع ایران و القای ناامیدی و تاثیرگذاری بر فضای سیاسی داخلی در جهت ایجاد فتنه در سال 98 از طریق تحریک مردم به شورش است که البته به قول رهبر معظم انقلاب نقشه آنها لو رفته است و مردم فهیم ایران سالهاست که دست آنها را خواندهاند و در 22 بهمن با شگفتیسازی تمام پاسخ قاطعی به اروپا و آمریکا دادند. خامسا وقاحت و گستاخی و فریبکاری اروپاییها آنقدر بی حد و مرز است که با ادعای بهرهمند کردن ایران از منافع اقتصادی برجام، در تناقضی آشکار اولین کشورهایی بودند که در همراهی با سیاستهای آمریکا خرید نفت از ایران را متوقف کردند.درحالی که وزیر نفت ادعا میکرد قرارداد با توتال امنیتزا و موجب لغو تحریمها میشود، حال اروپاییها با وجودی که عملا مجوز خرید نفت از ایران را دارند و از تحریمهای آمریکا معافاند، با قطع خرید نفت حتی جواب تلفنهای مکرر بیژن زنگنه را هم نمیدهند! اروپاییها اگر صداقت داشتند، به خرید نفت از ایران ادامه میدادند نه اینکه پول فروش نفت ایران به دیگر کشورها را به دستور آمریکا در حسابی مسدود کنند و بعد به عنوان صدقه، دارو و غذا به ما بدهند؟! حال آقایان روحانی و ظریف چگونه ادعا دارند با این کانال زندگی مردم 20 درصد ارزانتر میشود!؟ سادسا اروپاییها در حالی ادعا دارند میخواهند ساز و کار مالی برای تجارت با ایران برقرار کنند، که در تناقضی روشن ایران را تحریم و اذعان میکنند آمادهایم تحریمهای بیشتری علیه ایران اعمال کنیم! این همان قاعده ریاضی جمع مثبت و منفی یک عدد مساوی با صفر است! چگونه هم میخواهند روابط بانکی و مالی با ایران برقرار کنند و هم این روابط بانکی و مالی را تحریم کنند؟ سابعا اتحادیه اروپا با این سازوکار به آمریکا اطمینان میدهد که با نگه داشتن ایران در برجام، با خیال راحت فشارهای خود علیه ایران را تشدید کند. ثامنا آنچه فریبکاری و گستاخی اروپاییها را بیشتر آشکار و هضم ادعای برخی داخلیها برای بهبود وضعیت اقتصادی را غامض میکند، این است که اروپاییها قرار بود قبل از اعلام تحریمهای آمریکا در فوریه سال گذشته ساز و کار مالی را اعلام کنند، اما بعداز اعمال تحریمهای آمریکا و خود علیه ایران سازوکاری غیرمالی را اعلام کردند تا پیام و تاثیر تحریمها هم به خوبی از سوی شرکتها و بانکهای خارجی درک شود. لذا این ساز و کار با ایجاد محدودیت بیشتر در حقیقت تایید تحریمهای آمریکا و تاکیدی بر مجازاتهای نقض این تحریمهاست و این پیام را میدهد که هیچگونه روابط تجاری خارج از این سازوکار با ایران قابل قبول و انجام نیست.
4-البته«تهدیدنمایی دستاوردهای دفاعی» در مقابل «کارآمدنمایی اینستکس» در برخی رسانهها و محافل سیاسی داخلی از سوی جریان نفوذی همزمان با رسانههای غربی نیز بسیار تعجببرانگیز است و در حقیقت تلاشی برای فرار به جلو است تا در آینده شکست اینستکس را هم همچون شکست برجام به گردن نظام بیندازند! نکته تاسفبار اینکه دولت و رسانههای حامی دولت مثل برجام وSPV، اکنون نیز تلاش دارند با کارآمدنمایی دروغین اینستکس همچنان امید کاذب ایجاد کنند اقدامی که در حقیقت منجر به فرصتسوزی و تهدیدسازی بیشتر خواهد شد و به جای تبدیل تهدیدات به فرصت، فرصتها را به تهدید تبدیل میکند. بعد از نه ماه سرگرم کردن مردم با «SPV»، قصد دارند حداقل تا نه ماه دیگر مردم را با «اینستکس» فریب دهند، یعنی روز از نو، روزی از نو! با توجه به شباهتهای برجام امروز با توافقات سعدآباد در دهه80، روزنامه اقتصادی «لزاکو» چاپ پاریس در گزارشی نوشت«اروپاییها در حال نمایش بازی کردن هستند». هم در برجام و هم در توافقات سعدآباد قولهایی داده شد و آقای روحانی به طرفهای اروپایی اعتماد کرد اما آنها با بیاعتمادی کامل زیر تعهدات خود زدند.
5-آنچه که موجب شده تا اروپاییها اینقدر گستاخ و وقیح شوند قطعا و یقینا مواضع انفعالی دولت و به ویژه وزارت امورخارجه از ابتدای برجام تاکنون است. متاسفانه دولت نه تنها نتوانست پرونده PMD و برنامه هستهای را ببندد، بلکه با برجام و مواضع انفعالیاش، پروندههای جدیدی در زمینه قدرت دفاع موشکی و حضور مقتدرانه در منطقه و همچنین حقوق بشری علیه ایران گشوده شده است. آنگونه که تحلیلگر فرانسوی عقیده دارد «اشتباهات دولت ایران در پنج سال اخیر در سیاست خارجی به آمریکا فرصت داده است تا فشارها علیه ایران را تشدید کند». تیری میسان17 بهمن در پایگاه خبری ولترنت با اشاره به امید آمریکا به اشتباهات دولت روحانی میگوید «نشست ورشو نتیجه این اشتباهات دولت ایران است». وی با بیان اینکه «روحانی با امضای برجام و با شعار پایان تحریمها به دموکراتها دل بست و سیستم دور زدن تحریمهای ایران را از بین برد»، تاکید میکند «اما در این سناریو آمریکا با اطمینان از عدم دور زدن تحریمها و بدون لغو تحریمها، برجام را پاره کرد و اقتصاد ایران را هدف قرار داد». لذا اینستکس نتیجه اطمینانی بود که دولت به آمریکا و اروپاییها داد که اگر شما هم از برجام خارج شوید، ایران در برجام میماند! استقبال وزارت خارجه از اینستکس نیز به این معناست که آمریکا و اروپا دیگر هیچ بدهی و تعهدی به ایران ندارند و این ایران است که بدون هیچ مطالبهای باید تعهدات بیشتری را بپذیرد! بازی برجام و SPV و اینستکس در حقیقت بازی مار و پله غرب بود که دولت ایران بعد از دادن امتیازات فراوان اکنون به نقطه صفر رسیده و پس از شش سال تبدیل فرصتها به تهدید، دوباره باید این مسیر سراسر خسارتبار را آغاز کند. بر این اساس پیشبینی میشود اروپاییها و آمریکاییها با دستی بازتر فشارها بر ملت ایران را افزایش دهند. ملت ایران در رفراندوم بزرگ 22 بهمن و نیروهای مسلح با شلیک موشک هویزه پاسخ زیادهخواهیهای دشمنان را با قاطعیت تمام دادند و حالا نوبت دولت است که به پشتوانه قدرت ملت و اقتدار نیروهای مسلح به جای انفعال، تصمیمات نظام را در مقابل توهمات آمریکاییها و گستاخی اروپاییها به اجرا بگذارد و تا دیر نشده با صراحت پایان برجام را اعلام کند و اقتصاد مقاومتی را به اجرا بگذارد. امید متوهمانه به ساز و کار سه کشور اروپایی برای جبران خسارتهای برجام و تحریمهای آمریکا همچون تضمین امضای جان کری سرابی بیش نیست. چرا که انفعال یک طرف که از حد بگذرد، توهمات و گستاخی و وقاحت طرف مقابل هم از حد میگذرد!
محمدحسین محترم
آنچه که در بیانیه «گام دوم انقلاب» نیست...
بدون ولایت فقیه و رهبری تیزهوشانه، مدبرانه و مومنانهای که از ناحیهی امام (ره) و بعد از ایشان، حضرت آقا بر این جامعه اعمال شد، پیمودن مسیر انقلاب و دستیابی به این دستاوردها میسر نبود.
به گزارش سخن آشنا، رهبر انقلاب اسلامی در بیانیهی «گام دوم انقلاب» با مرور تجربهی ۴۰ سالهی انقلاب اسلامی اعلام کردند: انقلاب «وارد دوّمین مرحلهی خودسازی و جامعهپردازی و تمدّنسازی شده است». گام دومی که باید در چارچوب «نظریهی نظام انقلابی» و با «تلاش و مجاهدت جوانان ایران اسلامی» بهسوی تحقق آرمانِ «ایجاد تمدّن نوین اسلامی و آمادگی برای طلوع خورشید ولایت عظمی (ارواحنافداه)» برداشته شود.
بیشتر بخوانید:
امید و توجه به جوانان؛ روح اصلی بیانیه گام دوم
تحلیل فعال سیاسی اصلاحطلب از «گام دوم انقلاب»
به همین مناسبت پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR طی سلسله یادداشتها و گفتوگوهایی در قالب پروندهی « گام دوم انقلاب» به بررسی و تبیین ابعاد مختلف این بیانیه میپردازد. در ادامهی سلسله مطالب این پرونده، آقای مهدی محمدی روزنامهنگار و تحلیلگر مسائل سیاسی در یادداشتی به تحلیل و تفسیر بیانیه از بُعد «نظامسازی انقلابی» پرداخته است.
در مورد بیانیه گام دوم انقلاب و تحلیل ابعاد و محتوای آن لازم میدانم تا به چند نکته اشاره کنم:
۱. اساس نقشهی راه
نکتهی اول که بایستی به آن توجه داشت این است که ایشان فرمودند: گام دوم انقلاب را بدون داشتن نقشهی راه نمیتوان طی کرد و نقشهی راه بایستی با توجه به یکسری موارد تنظیم شود. اول از همه، تجربهی گذشته است که ایشان نیز در پیامشان به نقاط قوت و ضعف این تجربه اشاره کردند و تصریح نمودند که نقاط قوت بیشتر از نقاط ضعف است و البته باید بدانیم که نقاط ضعف نیز وجود دارد و اینطور نیست که تجربه ما از نقاط ضعف خالی بوده است.
۲. توجه به برنامهی دشمن
نکتهی دومی که در مورد این پیام باید درنظر داشته باشیم برنامه و طراحی دشمن است. اساساً یکی از ویژگیهای مهم این بیانات این است که در جایجای آن ردپای ضرورت فهم نقشهی دشمن وجود دارد. این مورد نشاندهندهی این استکه غفلت از دشمن یک استراتژی برای دشمن است. یعنی تولید غفلت برای مردم، نخبگان و مسئولین در نظام جمهوری اسلامی یک استراتژی استکه رهبر انقلاب در سطرهای این پیام مکرر به آن اشاره داشتهاند.
۳. آرمانهای غیرقابل انقلاب
نکتهی سوم که نقشهی راه گام دوم انقلاب اسلامی بایستی بر اساس آن تنظیم شود؛ اهداف و آرمانها، مبانی و اصولی استکه حضرت امام (ره) برای این انقلاب تعیین کردند و رهبر معظم انقلاب میفرمایند این موارد غیرقابل تغییر است و بقای جمهوری اسلامی در گرو تحقق هر چه دقیقتر این آرمانهاست. ماندن بدون اصول برای ما ارزشی ندارد و این مسئله یکی از مضامین اصلی پیام ایشان است.
۴. جوان، بازیگر اصلی گام دوم
نکتهی چهارمی که نقشهی راه گام دوم بایستی بر اساس آن تنظیم شود، بازیگران این گام مهم هستند که در کلام و نظر ایشان جوانان هستند. اگرچه این پیام مملوء از امید برای حرکت در گام دوم است، اما گام سختی است و دشواریهای زیادی بر سر راه ما قرار خواهد گرفت و چه بسا از گام اول دشوارتر، پرسنگلاختر و مستلزم وقت، انرژی، استحکام، ایمان، اعتقاد و انگیزه بیشتری باشد لذاست که جوانان را کاندید کردند و این مورد نشاندهندهی چند مسئله است. اولاً ایشان اعتقاد دارند که جوانان قادر به کشیدن این بار هستند و برخلاف تصور عدهای که حتی در رفتارشان نیز آشکار است تا حدی میتوان به نسل جوان اعتماد کرد، آقا این نظر را ندارند. از نظر من بیانات ایشان نشاندهندهی باور عمیق نسل جوان است وگرنه چنین ریسکی بر سر نسلی که هنوز در مورد ارزشها و آرمانهایش بحث وجود دارد، توجیهی ندارد؛ بنابراین نظر ایشان قطعاً مبتنی بر ایمان به این نسل است.
۵. کارآمدی جوانان
نکتهی پنجم که سبب میشود حضرت آقا به جوانان اعتماد داشته باشند این است که در صحنههای حساس فعلی که انقلاب اسلامی درگیر آن است چه در صحنهی جنگ نرم و مبارزهی فکری که دشمن ایجاد کرده است و هم در صحنههای سخت و نیمه سخت هر جا جوانان ابتکار عمل داشتند، کارآمد عمل کردهاند چه در حوزههای علمی، مجازی، مدافعان حرم و… بنابراین ایشان نسل جوان را کارآمد میدانند. تجربههای فعلی نشاندهندهی این استکه اگر بار بر دوش این نسل بگذاریم و مجال و امکان کافی در اختیار این نسل قرار دهیم، اهلیت و توانمندی لازم برای به دوش کشیدن این بار را دارند.
رهبر انقلاب جوانان را بزرگترین دستاورد جمهوری اسلامی میدانند. در پیامشان فرمودهاند که جوانان بزرگترین ثروت و دارایی انقلاب هستند. این مسئلهی مهمی استکه از نظر ایشان جوانان صرفاً افرادی نیستند که بایستی بار آینده را بر دوش آنان قرار داد بلکه ایشان مهمترین موفقیت، اصلیترین و شیرینترین میوهی انقلاب هستند. جوانان بزرگترین دستاورد ما از گذشته هستند که میخواهیم بزرگترین بار از آینده را به عهدهی ایشان بگذاریم. رهبر انقلاب درک و تحلیل خاصی از نحوهی عمل انقلاب اسلامی و دستاوردهای انقلاب در چهل سال گذشته دارند و نگاهشان نگاه عمیقتری است و مبتنی بر سرمایهی انسانی است تا نگاه سختافزارانهای که از طریق شمردن میزان توسعهی سختافزارها سعی دارد برای انقلاب اسلامی در حقیقت کارنامهای دست و پا کند.
اما گذشتهی از این نکاتی که عرض شد میخواهم روی چند فقرهی اصلی پیام هم تاکید کنم:
نظامسازی انقلابی
مضمون مرکزی این پیام مفهوم نظامسازی انقلابی است. رهبر انقلاب از تئوری نظام انقلاب اسلامی به عنوان تئوری اصلی گام دوم انقلاب صحبت کردند که مستلزم نظریهپردازیهای جدی است و این تئوری ریشه دارد. تاکید امروز ایشان بر انقلابی ماندن است دقیقاً در زمانیکه دشمن تاکید انقلابی زدایی در ایران دارد. این بقا زمانی ارزش دارد که انقلابی باشیم. ایشان میفرمایند این نظام زمانی درست عمل کرده که اصول، ارزشها و آرمانهای انقلاب حفظ شود و این بدین معناست که اگر این نظام دچار سکون و مخافظه کاری شود و از ارزشهای انقلابی دور شود و دشمن موفق شود این نظام را انقلاب زدایی و سکولار کند، از ماهیت اصلی تهی شده است و نظام جمهوری اسلامی اگر غیر انقلابی باشد اساساً نظام جمهوری اسلامی نخواهد بود. این موضوع بسیار قابل توجهی است که بایستی در خصوص ابعاد آن صحبت کنیم ضمن اینکه ظاهراً مفهوم نظام انقلابی مفهومی پارادوکسیکال است؛ یعنی از طرفی دربرگیرندهی مفهوم نظام است که یعنی شما با یک سیستم باثبات مواجهید و از طرفی مفهوم انقلاب در کنار آن قرار دارد که به معنای تحول دائمی، مستمر و برخورد انقلابی با پدیدههاییکه پیش روی این نظام است. اما این نگاه ظاهری است و در نگاهی واقعی در حقیقت پارادوکسی وجود ندارد؛ همانطور که در مفاهیمی مثل مردمسالاری دینی و جمهوری اسلامی پارادوکسی نیست. نوع نگاه به این مفاهیم بایستی تغییر کند تا این مفاهیم بتوانند در کنار هم قرار گیرند و یک همزیستی کارآمد و از لحاظ نظری فاقد تناقض و همگن و بلکه یک مفهوم پیشرو خلق کند.
افتخار به دستاوردهای منطقهای
نکتهی دیگر این استکه حضرت آقا در مورد سیاست نظام در مورد مسئلهی منطقهای که اکنون نقطهی اصلی فشار دشمن است و تعیین تکلیف بسیار مهمی کردند. برای اولین بار میشنویم که ایشان تاکید دارند ما در مرزهای سرزمینمان ایستادهایم و در درون سرزمینهای اشغالی نیز به مقاومت کمک میکنیم و این سخنان بزرگی است و نشاندهندهی این استکه نظام جمهوری اسلامی دستاوردهای منطقهای را سر دست گرفته و به آن افتخار میکند و به دشمن اعلام میکند با هر میزان از فشار از هیچکدام این دستاوردها عقبنشینی نخواهد کرد. بلکه برعکس تهدیدات دشمن را تبدیل به فرصتی برای توسعهی این دستاوردها خواهد کرد. همزمان با اجلاس ورشو و تلاش قابلتوجه آمریکاییها برای اینکه در این حوزه به نظام فشار بیاورند در واقع گمان میکنم که بیانات حضرت آقا پیامی محکم برای دشمنان نظام است. حتی اگر دشمنان به روی خود نیاورند، اما در پس پرده به این بخش از بیانات ایشان توجه ویژه دارند.
آنچه که در پیام نیست
نکتهی آخر اینکه این پیام چیزی کم دارد. رهبر انقلاب راجع به نقش خود و ولایت فقیه در پیموده شدن گام اول انقلاب و وصول دستاوردهای درخشان حرفی به میان نیاوردهاند. البته شأن ایشان و مقتضای پیام این نبوده است، اما قطعاً وظیفهی دوستداران انقلاب و کسانیکه خود را سرباز رهبری میدانند استکه در خصوص این جنبه از موضوع نیز صحبت کنند. بدون ولایت فقیه و رهبری تیزهوشانه، مدبرانه و مومنانهایکه از ناحیهی امام (ره) و بعد از ایشان، حضرت آقا بر این جامعه اعمال شد، پیمودن مسیر انقلاب و دستیابی به این دستاوردها میسر نبود و همینطور تمامی این دشمنان ناکام نمیماندند و این موضوع سطری نانوشته در این پیام استکه گمان میکنم ایشان این مورد را بر عهدهی دیگران گذاشتهاند تا این بخش را تکمیل کنند.
منیع:مشرق